قهوه زهرآلود(شعر طنز)
در میان مجلسی در انگلیس
درمیان توده های کاسه لیس
خانمی از بین حزب کارگر
پیردختر، زشت و چاق و بی هنر
گفت با چرچیل: آه ای خیره سر!
ای که می باشی لجوج وحیله گر
گرتو بودی شوهرم با غیظ و قهر
قهوه ات مخلوط می کردم به زهر!
کرد چرچیل اندکی او را نگاه
گفت آنگه مثل مردی سربه راه:
گر زنی مثل تو من می داشتم
کِی ز زهر قهوه بیمی داشتم؟!
بی خیال مردن و درد و غمش
با کمال میل می نوشیدمش!
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اشعارطنزمحض خنده